مهدی باوران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ضد خوره

08 خرداد 1403 توسط طرفه اصفهاني

باسمه تعالی

گاه شده فکری مثل خوره بجانت میفتد؟

نمیخواهی فکر چیز منفی یا کسی باشی که شایستگی بودن در فکر تو را ندارد مثلا بخاطر ناصالح بودن و حتی در عین اینکه میترسی مبادا مثل او شوی ولی بیادش میفتی و حتی فکرش آزارت میدهدحتی اگر از بدی او در شگفت بوده باشی

ولی این را بدان ذهن و روح تو مقدس تر از آنست که جز خداو رنگ و بوی او، رنگ و بوی دیگری را ب آن وارد کنی .

حال چ کنیم که او خود بی اجازه وارد میشود؟

نماز

آری در نماز حکمتهای بسیاری است یکی از آن ها اینست:

یاایهاالناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون( ۲۱ بقره)

فرموده ای مردم عبادت پروردگارتان را کنید تا تقوا یابید.

پس باعبادت که نماز مظهر آنست، میتوان خود را وقایه و حفظ کرد از هر چه غیر اوست.

و این اعلامی است به خود و بقیه و خدای خود که من عبد توم پس از غیر تو بیزار.

 

 نظر دهید »

تلنگر سرود

08 اردیبهشت 1403 توسط طرفه اصفهاني

به نام اعظم و اجلّ رب
بغضی است در گلوی این، مخلوق تو
آهی است اما نآید برون از عمق اعماق وجود
اشکی است ولی، نآمدنی
میخوانمت ولی من در کجا تو تا کجا
آه میکشم از پستی ام
آه ای خدا رحمی بکن رحمی بما
رحمت نمودی پیش ازین
دادیم چ خوب حق تو را
از یاد خود بردیم تو را
آه ای خدا آه ای یگانه معبود ما
کردیم چ خوب عبادتت
سستی ب هنگام نماز
میخوانیمش فقط، راحت شویم
رودربایستی چرا، اقامه کو؟ خواندی زحفظ، احسنت تو را!
یا رب بده تو مشعلی یارب مبادا بگیری
من را ب آنچه من سزام

 

سکوت کن گاهی مگو ؛ “یارب” به لب، با قلب گو
گاهی مگو با قلب هم ، سر اندرون، اعمال بین
گفتی که میکنم فلان، الان کو؟ زاد تو کو؟
وعظ میکنی؟ خائن مشو، با دست گو
یارب تو گفتی خوانیدم، نز دیک هستم من اجابت میکنم
یارب تو نزدیکُ ماییم چ دور
دلتنگ تو شعری را سرود

یاد میکنم از سختیام
آخر چ خوب دستم گرفت
عباس حیدر با حسین
راحت شدم با ذکر رضا
رضاست مولایم رضا

 نظر دهید »

چرا تکثیر و بقای نسل با ۲نفر؛ زن و مرد؟ چرا ولادت عیسی مسیح از تنهاواسط یک زن نه مرد ؟

11 دی 1402 توسط طرفه اصفهاني

برای اثبات یکتایی خدا

تا بداند فقط خدا یکی است و خلق میکند آنها ۲ نفرند و طبعا ۲ خدا نمیشود خلق کنند پس صرفا سببند در خلقت .

حالا اگر گفتید چرا از یک زن تنها فرزند ( عیسی مسیح علیه السلام) متولد شده اما از یک مرد تنها نه؟ و هیچگاه از مرد تنها فرزند نیامده؟

 نظر دهید »

تفسیر "یااخا ادرک اخاک"

04 دی 1402 توسط طرفه اصفهاني

بسم رب الرحمن و الرحیم بالمومنین

امشب در منبر زهرایی شنیده‌ام فلسفه ای ز گفتار شخص نورانی

در فضای پر ازخون، ابری،همه تشنه ولی چشم‌ها بارانی

یک برادر شده سنگر زبهر حسین، اهل و عیال حسین ع

زده تا عمق لشکریان عدو تا صله آردآبی ساقی عطاشای حسین

چشم پوشید زآب و شد غرق خون  بهر مولای خودش

او برادر اوست لیک صدا میزند او را به مولایَ حسین

دست از یاری او کی شود بردارد

هیچ گاه هرگز تا تنش روح در بدن دارد

آه اما تا بفرق سرش رفت تیغ عدوی لعین

افتاد عباس ز اسبش نقش زمین

اینجا صدا زده گویا: یار تو بودم باتمام توان محبوب

لیک برادرمن یاریت شده الان در ورای توانم بیا ببین درکم کن

 

 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 نظر دهید »

خاطره از طرح امین در اغتشاشات پارسال

14 آذر 1402 توسط طرفه اصفهاني

باسمه تعالی

پارسال بااشتیاق در طرح امین پذیرفته شدم دوره ها را حضوری و مجازی گذراندم

در مدرسه ای دبیرستان که آن زمان ( ۴۰۱) خیلی رغبت ب دبیرستان نمیکردند و بیشتر ابتدایی و دور اول متوسطه ارسال ها بود احیانا ب این دلیل که دبیرستانی ها دیگر شکل گرفته و کاریشان نمیتوان کرد.

خلاصه رفتم و قلبا با بچه ها ارتباط گرفتم با کلیت آنها و تازه هم از کربلا آمده بودم و سرماخورده…

اما سر صف نمیرفتم خصوصا اینکه بعضا سر صف ارگ مینواختند بشدت بدم می آمد.

خدایا چه زمانه ای شده

آلات موسیقی در مدرسه اسلامی

ب پرورشی گفتم قضیه چیه؟ با خوشحالی و ب خود بالی گفت بله ما مسابقات موسیقی داریم-

یاخدا! به داد رس

بگذریم 

در مدرسه هر روز تقریبا صدای اعتراض آزادی پخمگی بلند بود از کلاسها و پرورشی میدوید کلاسها را ساکت کند.

من اما مواجه نمیشدم و از درست کردن برگه و مقوا و مطالب زدن بر دیوار شروع کردم.

در اوج نا امیدی آنان ، پیامهای ساده و عمیق بر دیوارها میزدم مثلا: او می آید .

و اطراف آن با آیه های قرآنی مرتبط با معنا و کارهایی هنری انجام میدادم .

برای وفات حضرت سکینه س و معرفی الگوی دختر بودن کارهای ایشان از جمله جلسات شعر و برگزاری با حیا توسط ایشان زدم به اقصا نقاط کنار کلاس ها و نمازخانه و…در داخل قالب ترنج

مدیر کارهایم را دید و در عین اینکه توصیه میکرد ارتباط عاطفی با بچه ها بگیرم ( او از دلم احتمالا خبر نداشت و اینکه من گرفته بودم و بازخورد آنها را هم خود میدیدم مثل چشمکها و …از افرادی که حتی به انها کاری هم نگفته بودم) از کارهایم تعریف میکرد و اینکه میگفت من بااینکه قبلا معاون پرورشی بودم ولی این هنرها را نمیتوانم درست کنم.

بگذریم.

در حیاط بودم مقداری خوراکی ب بچه هایی که روی سکو بودند تعارف کردم هیچ کدام برنداشتند ولی همین قدر بود که دیدند من اخلاق خوبی داشتم و انها خود موضع گرفتند.

رفت تااز پنجره اتاق  دیدم هنوز آن عده دانش آموز  در حیاط نشسته اند ظاهرا معلم نداشتند

ب پرورشی گفتم چه شده اینها اینجا؟

گفت معلم ندارن و تا زنگ بخورد نباید از مدرسه بروند.

گفتم بروم سرشان؟ گفت اینها فایده ای ندارند.

به هر حال بنا شد بروم و بهشان گفتم بیایید نماز خانه . گفتند حال نداریم کفش بکنیم.

گفتم خب پس طبقه سوم بیایید. برخی باز غر زدند وای حال نداریم از پله … من گفتم دستت را بده من گفت خب خودم می آیم تا بالاخره آمدند و مقداری راجع ب خدا با آنها صحبت کردم  و هیچ صدایی هم بلند نشد و آرام بودند رشته ریاضی بودند و سوال هایی هم کردند  و جوابهایی دادم و کلاس آرامشبخشی بود در آن زمان طوفان فتنه ها.

رفت تا یک روز جشن میلاد نبی ص در نماز خانه گرفتم و با همه موانع بالاخره موفق ب این کار شدم.

با ۲یا۳ نفر از بچه ها نمازخانه را تزیین کردیم و کسی که بیشتر از همه ب من کمک کرد دختر دست اندر کار مسجد محله مان بودو دختر خوبی بود و  امسال هم عقد کرد.

مادرم را بعنوان مداح اوردم ولی نگفتم مادرمست ولی بچه ها آخرش بو بردند.

خیلی بهشان خوش گذشت و البته برخی کمی دلگیر شدند که چرا زمان را طوری نگذاشتم که به ساعت کلاس آنها نخورد و آنها هم بتوانند علاوه بر زنگ تفریح زنگ کلاس راهم بمانند.

بچه ها به جای هدر دادن انرژی خود براه منفی اینجا با دست و شادی و شعر میلاد نبی شادی میکردند و صداها بلند بود.

ناگاه پرورشی آمد و ب من  گفت خانم چ خبره چرا در نماز خانه ازین خوراکی ها( که پخش شده بود)ریخته؟ اینجا میخان نماز بخونن.

تحمل این داد وسط آن جمع و غافلگیر شدنم سخت بود و من یمقدار تو هم رفتم و این برای بچه های سری بعد ملموس شده بود.

این داد موجب خستگی من شد بمقداری که چ بسا تمام آن کارها برای جشن مرا آنقدر خسته روحی نکرده بود.

جالب آنکه بعدها افرادی هم ک نماز نمیخواندند می آمدند تا چیزی که از تزیینات شنیده بودند را در نماز خانه بعینه ببینند.

رفت تا آنکه باآن حال خسته بسمت اتاق پرورشی میرفتم و پرورشی ب من گفت بروم سر کلاس۱۲ ادبیات.

من که بسیار خسته بودم گفتم باشد ولی ۱۰ دقیقه دیگر تا کمی استراحت کنم و کمی اطلاعات از آنها بدست آورم.

خلاصه رفتم و تمام حرفهای ناهنجارشان را با حوصله شنیدم و حتی پای تابلو نوشتم تا یک ب یک پاسخ دهم ولی خب آنها که ماهواره ها گوش دلشان را بسته بودند و کلا برخی گویا حرف را نمیفهمیدند و تعبد ب حرف غربی ها یافته بودند حرف های مرا کمتر میپذیرفتند یا بخیال خود باید جلوی حرف زدن ما را میگرفتند تا مبادا حرفی ب گوش بقیه بخورد و با دست و هورا مانع جواب میشدند.

تاآنکه ۲نفری اجازه خروج گرفته برای اموری ولی خبر ب پرورشی بردند و پرورشی آمد و گفت ب من بس کنم.

حدود ۱۰ نفر والدین با مدیر تماس گرفته بودند که این که بوده و این حرف ها چه بود که در مدرسه ب اینها زده شده .

و مدیر گفت وارد سیاست نشوم دیگر.

خبر رسید ب مرکز امین!

از چ راهی نمیدانم

بدون هماهنگی من مسئول ناحیه ب مدرسه آمد و با مدیر صحبت ننود

و بعد ب من گفت اینها اصلا نمیخواهند تو اینجا باشی

راست میگفت یا دروغ خدا میدانست.

بعد هم مسئول طرح امین خانم موسوی ب من گفت یا فردا بیا یا حذف میشوی.

من که عینک خوشبینی ب همه خصوصا طرح امینی ها ب چشم داشتم بدون اعتراض ب این لحن حرف زدن رفتم 

چ برخورد سخیفی 

چ چیزها که ب من نبستند و حمایت که هیچ طلبکار هم شده بودند.

واقعا شکم برد که اینها از چ قماشیند آیا مزدور یا…

خلاصه بد کردند ب من و مرا از رفتن ب طرح امین باوجود علاقه من ب آن و باوجود نیاز بچه ها ب من نوعی باز داشتند

و امسال هم از آه دل من برکنار شدند و فرد دیگری جای او را گرفت.

آری اینجا دنیاست صحنه زیبای هنرمندی ما

خرم آن نغمه که یار خواهد و مردم بسپارند به یاد

 

 

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

مهدی باوران

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

Random photo

آیات قدسی قرآن از زبان مقدس حسین علیه السلام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس