تلنگر سرود
به نام اعظم و اجلّ رب
بغضی است در گلوی این، مخلوق تو
آهی است اما نآید برون از عمق اعماق وجود
اشکی است ولی، نآمدنی
میخوانمت ولی من در کجا تو تا کجا
آه میکشم از پستی ام
آه ای خدا رحمی بکن رحمی بما
رحمت نمودی پیش ازین
دادیم چ خوب حق تو را
از یاد خود بردیم تو را
آه ای خدا آه ای یگانه معبود ما
کردیم چ خوب عبادتت
سستی ب هنگام نماز
میخوانیمش فقط، راحت شویم
رودربایستی چرا، اقامه کو؟ خواندی زحفظ، احسنت تو را!
یا رب بده تو مشعلی یارب مبادا بگیری
من را ب آنچه من سزام
سکوت کن گاهی مگو ؛ “یارب” به لب، با قلب گو
گاهی مگو با قلب هم ، سر اندرون، اعمال بین
گفتی که میکنم فلان، الان کو؟ زاد تو کو؟
وعظ میکنی؟ خائن مشو، با دست گو
یارب تو گفتی خوانیدم، نز دیک هستم من اجابت میکنم
یارب تو نزدیکُ ماییم چ دور
دلتنگ تو شعری را سرود
یاد میکنم از سختیام
آخر چ خوب دستم گرفت
عباس حیدر با حسین
راحت شدم با ذکر رضا
رضاست مولایم رضا