امام سجاد ( علیه السلام ) در دل شب با خدا چه می گفت؟
اصمعی می گوید: در مکه بودم ؛ شبی بود ماهتابی؛ به هنگامی که طواف می کردم صدای زیبا وغم انگیزی گوشم را نوازش داد به دنبال صاحب صدا می گشتم که چشمم به جوان زیبا وخوش قامتی افتاد که دست در پرده ی خانه ی کعبه افکنده و چنین مناجات می کرد:
یا سیدی و مولای نامت العیون و غابت النجوم و انت الملک الحی القیوم لا تاخذک سنه ولا نوم غلقت الملوک ابوابها واقامت علیها حراسها وحجابها و قد خلی کل حبیب بحبیبه وبابک مفتوح للسائلین فها انا سائلک ببابک مذنب فقیرخاطئ مسکین جئتک ارجو رحمتک یا رحیم وان تنظر الی بلطفک یا کریم!
ای بزرگ وای آقای من! ای خدای من! چشم های بندگان به خواب فرو رفته و ستارگان آسمان یکی بعد از دیگری سر به افق مغرب گذارده واز دیده ها پنهان می گردند وتو خدای حی و قیومی هرگز خواب سنگین وخفیف دامان تورانمی گیرد.
پادشاهان درهای قصر های خویش را بسته و حاجبان بر آن ها گمارده اندِ؛هر دوستی با دوستش خلوت کرده تنها در خانه ای که برای سائلان گشوده است در خانه توست.هم اکنون به در خانه توآمده ام خطاکار و مستمندم؛ آمده ام از تو امید رحمت دارم ای رحیم! آمده ام نظر لطفت را می طلبمای کریم!
سپس اشعاری خواند و گفت:
الهی و سیدی و مولای! ان اطعتک بعلمی و معرفتی فلک الحمد والمنه علی و ان عصیتک بجهلی فلک الحجه علی!
خدای من؛ آقا و مولای من! اگر از روی علم تو را اطاعت کردم حمد شایسته توست ورهین منت توام و اگر از روی نادانی معصیت کرده ام حجت تو بر من تمام است …
بار دیگر سر به آسمان برداشت و با صدای بلند گفت:
یا الهی و سیدی و مولای ما طابت الدنیا الا بذکرک و ما طابت الاخره الا بعفوک و ما طابت الایام الا بطاعتک و ما طابت القلوب الا بمحبتک وما طابت النعیم الا بمغفرتک !
ای خدای من و ای آقا ومولای من دنیا بی ذکر تو پاکیزه نیست و آخرت بی عفو تو شایسته نیست روزهای زندگی بی طاعتت بی ارزش است و دل ها بی محبتت آلوده و نعمت ها بی آمرزشت ناگوار.
اصمعی گوید : آن جوان باز هم ادامه داد و آنقدر اشعاری تکان دهنده خواند و خواند تا بی هوش شد وبه روی زمین افتاد نزدیک او رفتم و به صورتش خیره شدم( نور ماهتاب در صورتش افتاده بود ) خوب دقت کردم ناگهان متوجه شدم او زین العابدین علی بن الحسین امام سجاد(علیه السلام) است.
سرش را به دامان گرفتم و سخت به حال او گریستم قطره ی اشکم بر صورتش افتاد به هوش آمدو فرمود: من الذی اشغلنی عن ذکر مولای؟ کیست که مرا از یاد مولایم مشغول داشته؟
عرض کردم اصمعی هستم ای سید و مولای من این چه گریه وچه بی تابی است؟تو از خاندان نبوت ومعدن رسالتی ؛ِمگر آیه تطهیر در حق شما نازل نشده؟
امام برخاست و نشست و فرمود: ای اصمعی هیهات هیهات! خداوند بهشت را برای مطیعان آفریده هر چند غلام حبشی باشد و دوزخ را برای عاصیان خلق کرده هر چند فرد بزرگی از قریش باشدمگر این سخن خدا را در قرآن نخوانده ای که فرمود:
فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذ ولا یتسائلون…
اصمعی گوید: هنگامی که چنین دیدم او را به حال خود گذاشتم و کنار رفتم.